تناسب آیات و سور قرآن کریم در تفسیر «نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور»
تناسب آیات و سور در تفسیر نظم الدرر
چکیده:
تناسب آیات و سور قرآن و وحدت موضوعی سوره های قرآن کریم، از جمله مباحث بحث بر انگیز در میان مفسّران و دانشمندان علوم قرآن بوده است. یکی از نظریه پردازان و مدافعان سر سخت این علم، برهان الدین أبی الحسن أبی بکر بقاعی، از مفسّران قرن نهم هجری است. در این نوشتار سعی شده روش تفسیری وی، در باره تناسب آیات و سور قرآن کریم در تفسیر «نَظمُ الدُّرَرِ فی تَناسُبِ الآیاتِ وَ السُّوَر» مورد بررسی قرار گیرد. بررسی روش این کتاب نشان می دهد، بقاعی کار بزرگی را انجام داده و بنا بر اظهار خودش رنج زیادی را در زمینه نگارش این تفسیر متحمل شده است. او به تناسباتی اشاره می کند که نشان از تأمل و تدبّر او در آیات و انس او با کلام الله دارد اما با توجه به حجم سنگین کار او در این زمینه و هدف او برای برقراری تناسب بین همه آیات و سور، به نظر می رسد در مواردی دچار تکلّف شده است.کلیدواژه:
نظم الدرر، بقاعی، روش شناسی، رویکردهای تفسیری، تناسب آیات و سور، وحدت موضوعی.1. طرح مسأله:
موضوع تناسب آیات و سور قرآن کریم، از جمله مباحث مهم در میان مفسّران و دانشمندان علوم قرآن بوده و عبارت از دانشی است که از پیوستگی های ممکن میان موضوعات قرآنی در شکل های گوناگون آن بحث می کند و پیوندهای پنهان را نشان می دهد و توجه بدان علم نمایان کننده ضرورت فهم معانی آیات قرآن و نیز توضیح مشکلات قرآنی است. در حقیقت، به وسیله مناسبت، عوامل چینش آیات و سوره های قرآن شناخته می شود و به نوعی از پیوستگی میان آیات پرده برداشته شده و هماهنگی دقیق آن ها مشخص میشود. بقاعی از جمله مفسرانی است که در تفسیر «نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور» به بیان گونه ارتباط و پیوستگی میان آیات و سوره های قرآن و همچنین اثبات وحدت موضوعی سور قرآنی می پردازد. وی، علم مناسبات را جهت درک درستی آیات و تفسیر صحیح آنها لازم و ضروری می داند و معتقد است که بدون توجه به پیوستگی و ارتباط موضوعی آیات، نمی توان معانی آن ها را به درستی کشف کرد و پیوند وثیق یک سوره را با سوره های دیگر آشکار نمود. وی همچنین پی بردن به حکمت ترتیب اجزاء قرآن، پایداری ایمان در قلب، کمک به حل مشکلات تفسیری و پی بردن به حکمت تکرار قصه های قرآن را از فواید علم مناسبات دانسته است. در این پژوهش تحلیلی، توصیفی به سؤالهای اصلی ذیل پرداخته و پاسخ آنها داده می شود:1. دیدگاه بقاعی در تناسب آیات چیست؟
2. انواع مناسبات قرآنی در تفسیر بقاعی کدامند؟
3. سطوح مختلف وحدت موضوعی سورهها از دیدگاه بقاعی و روش وی در کشف موضوع سورهها چیست؟
2. معرفی مفسّر:
برهانالدین أبوالحسن إبراهیم بن عمر بن حسن الرباط بن علی بن أبی بکر بقاعی (809 تا 885 ق؛ 1406 تا 1480م)، در قریه خربه روحاء در ناحیه بقاع لبنان کنونی متولد شد، به همین سبب به او نسبت خرباوی هم دادهاند.بقاعی در دوازده سالگی به دلیل منازعات طایفهای در روستاها و شهرهای اطراف سرگردان شد، تا پدر بزرگش او را به دمشق برد. در دمشق به حفظ قرآن و آموختن مقدمات روی آورد. مصادف با ورود ابن جزری به دمشق در هیجده سالگی نزد او به آموختن علم قرائت پرداخت. از تاج الدینابن بهادر، نیز در فقه بهره گرفت. چندی بعد راه به بیت المقدس برد و از افرادی چون تقیالدین حصنی، تاجالدین غرابیلی و عمادالدین ابن شرف، حدیث و قرائت را فرا گرفت. سفر بعدی او به قاهره بود که درآنجا نزد شرف الدین سبکی، علاءالدین قلمشندی، شمس الدین قایانی، ابن حجر عسقلانی و ابوالفضل مغربی حدیث و علوم دیگر آموخت. سپس به همراه ابنحجر به حلب رفت.(1) بقاعی در مسجد رحبه باب العید قاهره امامت میکرد. پس از مسافرتهای پیاپی، به دمشق بازگشت و در همانجا درگذشت.(2)
3. روش تحقیق:
در این مقاله، ابتدا به تعریف علم مناسبات از دیدگاه قرآن پژوهان و در پی آن به بررسی دیدگاههای بقاعی در تناسب آیات و سور و جایگاه آنها در تفسیر وی پرداختهایم. مقاله حاضر با روش مطالعه کتابخانهای، اطلاعات را جمعآوری نموده و با تجزیه و تحلیل آنها به نتیجه دست یافته است. لذا شیوه تحقیق، توصیفی، تحلیلی است.4. پیشینه تحقیق:
مبحث تناسب به صورت پراکنده در بسیاری از تفاسیر و کتب علوم قرآن مورد بحث قرار گرفته است. نخستین کسی که در مورد وجه تناسب آیات به ظاهر غیر مرتبط و نیز مناسبت میان سورههای قرآن به بررسی جدی پرداخته است، بنا بر نقل زرکشی و سیوطی، ابوبکر نیشابوری (م 324ق) است که در بغداد به این بحث میپرداخته و عالمان بغداد را به خاطر نا آگاهی از این علم سرزنش میکرده است.(3) پس از وی بسیاری از مفسّران به اختصار یا تفصیل در این موضوع سخن راندهاند.(4)در قرن نهم دانشمندی ظهور میکند که آوازه او در علم مناسبات همه جا را فرا می گیرد و این کسی نیست جز برهان الدین ابراهیم بن عمر بقاعی(م 855 ق) که کتاب تفسیری گسترده خود را با نام نَظمُ الدُّرَرِ فی تَناسُبِ الآیاتِ وَ السُّوَر به نگارش در میآورد و با عبارت “کتابٌ عجابٌ رفیعُ الجناب” یعنی “کتاب شگفت انگیز والا مقام” آنرا می ستاید.(5)
بقاعی پیش از این تفسیر کتابی به نام نعم الرحمن فی تناسب آی القرآن، تألیف میکند و سپس آنرا مختصر و با عنوان دلاله البرهان القویم علی تناسب آی القرآن العظیم، نام گذاری می کند.(6)
از این مرحله به بعد دانش مناسبات گسترش بیشتری می یابد و سیوطی دو کتاب خود با عنوان تناسق الدرر فی تناسب السور و مراصد المطالع فی تناسب المقاصد و المطالع، را به نگارش در می آورد و در کتاب الاتقان فی علوم القرآن خود که یکی از مشهورترین کتب علوم قرآن است؛ فصل بزرگی را به دانش مناسبات اختصاص می دهد. در سدههای اخیر نیز شماری از مفسّران به این بحث همت گماشته و حتّی برخی از آنها محور کار خود را همبستگی آیات و سور قرار دادهاند که در این میان میتوان به آلوسی در کتاب روح المعانی، سید قطب در کتاب فی ظلال القرآن و التصویر الفنی فی القرآن، علّامه طباطبایی در کتاب المیزان، حجازی در کتاب التفسیر الواضح و الوحده الموضوعیه، شلتوت در دو کتاب تفسیر القرآن الکریم و إلی القرآن الکریم، مراغی در کتاب تفسیرالمراغی، زحیلی در کتاب التفسیرالمنیر، عبد العلی بازرگان در نظم قرآن، صبحی صالح در مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان در کتاب مباحث فی علوم القرآن، مصطفی مسلم در کتاب مباحث فی تفسیر الموضوعی، معرفت در التمهید فی علوم القرآن و سعید حوّی در کتاب الاساس فی التفسیر اشاره نمود.(7)
5. تعریف علم مناسبات قرآن:
مناسبت یا تناسب در لغت به معنای «هم شکلی» و «نزدیکی» است. خلیل ابن احمد می گوید: «النسب فی القرابات. فلان نسیبی، و هؤلاء أنسبائی. و رجل نسیب منسوب: ذو حسب و نسب»(8) ابن فارس مینویسد: «النون و السین و الباء کلمة واحده قیاسها اتّصال شیء بشیء»(9). ابن منظور می گوید: «فلانٌ یناسِبُ فلاناً، فهو نَسِیبه: أَی قَریبه، لیس بینهما مُناسَبة أَی مُشاکَلة».(10)مناسبت در اصطلاح، به پیوند میان دو چیز به هر جهتی که باشد، تعبیر می شود. مناسبتها، گاه در پدیدههای عینی و خارجی است و گاه در مکتوبات و نوشته هاست، که در هر دو صورت ممکن است پیوند و هم شکلی مطرح باشد. اما در علوم قرآن این اصطلاح محدودتر می شود و به ارتباط میان موضوعات یک آیه و پیوند دو یا چند آیه با هم و ارتباط یک سوره با سورههای دیگر تناسب می گویند.(11)
علم مناسبات، دانشی است که از پیوستگیهای ممکن میان موضوعات قرآن در شکلهای گوناگون آن بحث میکند و پیوندهای پنهان را نشان میدهد. بنابراین در جایی که پیوستگی قابل توجه نباشد و یا جایی پیوند، آشکار باشد، نیاز به بحث و بررسی ندارد و در علم مناسبات مورد توجه قرار نمی گیرد.(12)
بقاعی در تعریف علم مناسبات می نویسد: «علم مناسبات قرآن دانشی است که به وسیله آن عوامل چینش آیات و سوره های قرآن شناخته می شود و این همان راز بلاغت است، چرا که علم مناسبات مشخص می کند که معانی آیات قرآن با آنچه که حالت مخاطب، آنرا نیاز دارد مطابقت می کند».(13)
6. دیدگاههای بقاعی در تناسب آیات:
بقاعی همانگونه که از نام تفسیرش پیداست ذکر مناسبات بین آیات و سورهها را هدف اصلی خود در تفسیرش، قرار داده است. وی در مقدمه کتاب، ذکر مناسبات ترتیب آیات و سورهها در تفسیرش را، حاصل تدبّر طولانی و تفکر فراوان در آیات می داند و کار خود را امتثال امر خداوند در آیه «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»: «این کتابى است پر برکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند» (سوره ص آیه29 ) ذکر می کند.(14)بقاعی در باره تأیید و نصرت الهی در نوشتن تفسیر و تمجید از آن، رؤیای صادقهای از خود نقل میکند و میگوید: شاید آسانی در نوشتن این تفسیر به برکت بشارت بخشی از آثار پیامبری بود که در کودکی، در حدود سن ده سالگی در روستای خودمان که از توابع بقاع بود، در خواب مشاهده کردم و جبرئیل را به همراه پیامبر(صلی الله علیه آله) به صورت دو نوجوان که هنوز مو در صورت آن ها نروییده بود، در نیکوترین صورت در حالی که سوار دو اسب سبز رنگ و در نهایت زیبایی بودند و به سمت مشرق حرکت می کردند، مشاهده کردم و خدا به برکت مشاهده آنها مرا در نوشتن تفسیرکتابش با روحی از جانب خودش تأیید کرد، همان گونه که هر کس آنرا مطالعه کند و در آن تدبّر کند این تأیید الهی را مشاهده می کند.(15)
او پی بردن به مناسبات آیات را حاصل تلاش زیاد خود میداند و میگوید: یکی از فضلاء غیرعرب بر کار من خرده می گرفت؛ من در مورد مناسبت یکی از آیات از او سؤال کردم، اما او مسئله را مشکل دانست. من وجه مناسبت را برای او بیان کردم و از او سؤال کردم که آیا وجه مناسبت برای او واضح شده یا نه؟ او در پاسخ گفت: آقاجان! این سخن تو به ذهن هر کسی میآید و جواب پیش پا افتادهای است؛ اما ای کسی که کتاب من را نگاه میکنی! گمان نکن مناسباتی که در این کتاب آوردهام قبل از برداشتن نقاب از چهره آن و رفع حجابها، به همین وضوح بوده است، بلکه چه بسا آیاتی که ماه ها در آن درنگ کردم که از جمله آنها آیات: «وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم» «و (به یاد آور) زمانى را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بیرون رفتى! و خداوند، شنوا و داناست»(16) ؛ «وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ فیهِن» «از تو درباره حکم زنان سؤال مىکنند بگو: خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد»(17) ؛ «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ فِی الْکَلالَةِ» «از تو (درباره ارث خواهران و برادران) سؤال مىکنند، بگو: خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را براى شما بیان مىکند»(18) را میتوان نام برد. هرکس میخواهد این مطلب را تصدیق کند باید در قسمتی از آیات تأمل کند و قبل از این که آنچه من گفتهام را ببیند سعی کند رابطه آیات را پیدا کند، سپس مطالب من را نگاه کند. در صورت انجام این کار برای او مقدار رنجی که من در نوشتن این کتاب بردهام و کمکی که از ناحیه خدا به من شده، برایش مشخص می شود، چه قبل از مطالعه، این وجه مناسبت برایش آشکار شود و چه نشود. و همچنین وقتی آنچه نویسندگان دیگر در مورد مناسبات بعضی آیات گفته اند را ببیند ارزش زحمات من برایش مشخص می شود.(20)
7. فواید علم مناسبت از دیدگاه بقاعی:
7.1. پی بردن به حکمت ترتیب اجزاء قرآن:
بقاعی نخستین ثمره علم مناسبات را، شناخت و درک دلیل ترتیب اجزاء قرآن ذکر می کند و ثمره یافتن ربط هر عبارت، به جملات قبل و بعدش را، آگاهی از جایگاه و رتبه آن عبارت می داند که این آگاهی، اسرار بلاغت قرآن را که همان مطابقت معنا با مقتضای حال مخاطب است، آشکار می کند.(21)
7.2. پایداری ایمان در قلب:
بقاعی یکی دیگر از فواید پرداختن به علم مناسبات را پایداری ایمان در قلب دانسته، علم مناسبت را وسیلهای برای کشف اعجاز لفظی قرآن معرفی می کند؛ چرا که به نظر او ترتیب دقیق و حکیمانه کلمات قرآن یکی از وجوه اعجاز است و این اعجاز، از دو جهت قابل بررسی است: یکی نظم کلمات موجود در هر جمله و بررسی جمله از جهت ترکیب الفاظش و دیگری نظم جملات و ترتیب قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر.(22)بقاعی بخش اول را سهل الوصول و در دسترس می داند به طوری که هر شنونده قرآن، اعم از باهوش و کودن، اگر در قرآن دقت کند بخش اول اعجاز برایش نمایان می شود، اما اگر انسان کمهوشی در ربط جملات به یکدیگر دقت کند، آنها را جملاتی دور از هم در معنا و غرض میپندارد و چه بسا آنها را نفی کننده یکدیگر تصور کند و این ممکن است موجب قبض روحی و ایجاد شک در یقین او شود.(23)
بقاعی در این زمینه قضیهای را نقل می کند: روزی شخصی که در قلبش شک ایجاد شده و ایمانش متزلزل و آیات قرآن را بیربط به یکدیگر میپندارد، به نزد وی میآید و پس از آنکه بقاعی دلایل ترتیب آیات و دقائق و حکمتهای برخی آیات را برایش توضیح میدهد، و باب علم مناسبات را برایش میگشاید، و انوار اسرار الهی را در این زمینه به قلب او میتاباند، فکر او به هیجان درآمده و به دلیل این نعمت، شکرگزار خدا میشود و شک از وجودش رخت بر میبند.(24)
7.3. کمک به کمتر شدن مشکلهای تفسیری:
بقاعی سومین فایده پرداختن به علم مناسبات را، کشف حقیقت در مورد آیاتی که به ظاهر به آیات ما قبل هیچ ربطی ندارند و مفسّران به دلیل بیتوجهی به این علم درباره آنها بهحیرت افتادهاند، ذکر میکند. و از جمله آنها آیات 58 اسراء؛ 133 بقره و 11سجده را ذکر می کند.(25)7.4. پی بردن به حکمت تکرار داستانهای قرآن:
بقاعی تبیین اسرار داستانهای تکراری قرآن را از دیگر فوائد این علم بر می شمرد، بهطوری که هرگاه داستانی که در سورههای قبل ذکر شده در سورهای تکرار شود، بهدلیل ارتباطی که بین آیات بیانکننده داستان و دیگر آیات سوره هست، تکرار داستان برای اثبات گفتههای همان سوره است و این داستان در سوره جدید، دارای معنایی غیر از معنای قبلیش در سورههای دیگر است و در سوره جدید داستان با الفاظی جدید تکرار میشود تا مستندی بر مطالب همین سوره باشد هر چند اصل واقعه یکسان است. وی معتقد است، توجه به این نکته سرّ کوتاهی و بلندی و اختلاف الفاظ یک داستان درسورههای مختلف را نمایان می سازد.(26)8. انواع مناسبات در تفسیر نظم الدرر:
8.1. مناسبات جمله ای:
از نمونه آیاتی که جملههای آن در نگاه اول بدون پیوند معنایی و بیگانه از هم به نظر میرسند، عبارات آیه 189سوره بقره است: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ و لَیْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا و لَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» «درباره [حکمت] هلالها [ى ماه] از تو مىپرسند، بگو: آنها [شاخصِ] گاهشمارى براى مردم و [موسم] حجّاند.» و نیکى آن نیست که از پشتِ خانهها درآیید، بلکه نیکى آن است که کسى تقوا پیشه کند، و به خانهها از درِ [ورودىِ] آنها درآیید، و از خدا بترسید، باشد که رستگار گردید».(27) در این آیه این سؤال به ذهن می آید که چه ربطی میان سؤال درباره هلالهای ماه و آمدن به خانه از پشت آن هست؟بقاعی در این گونه موارد سعی دارد دو آیه را طوری معنا کند که پیوستگی آن دو به نمایش گذاشته شود. هر چند مجبور باشد قسمتی از آیه را عطف بر چندین آیه قبل در نظر بگیرد. ذیل آیه مذکور، پیوستگی دو عبارت را چنین توضیح می دهد: «از آنجایی که (اعراب جاهلیت) در حج به عادتهای زشتی خو گرفته بودند و ترک کارهایی که نفس به آنها عادت کرده از مشکلترین کارهاست و به همین دلیل اهل طریق و بزرگان اهل تحقیق گفتهاند، ملاک قصد به سوی خدا، بیرون آمدن از عادتها و سعی در قبول فرمانهای نازل شده از ناحیه اوست، خداوند درحالی که جمله «و َلَیْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا» را بر آیه «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب.»(28) عطف می کند، عمل اعراب را زشت میشمارد و به آنها هشدار میدهد که آنها همانگونه که کارشان را به عکس انجام میدادند و از پشت در خانه وارد می شدند، در روش سؤال هم عمل آنها وارونه بود و از اموری سؤال میکردند که جای سؤال نداشت. از جهت ترکیب نحوی این جمله می تواند عطف بر حالی باشد که سیاق جمله بر آن دلالت دارد و تقدیر جمله را می توان چنین فرض کرد: و الحال أنه لیس البر سؤالکم هذا عنها و لیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها» «و این در حالی است که خوبی پرسیدن چنین سؤالی نیست و خوبی این نیست که از پشت خانه به آن داخل شوید».(29)
8.2. تناسب آیات یک سوره با یکدیگر:
پس از مناسبات جملهای، رایجترین بحث در علم مناسبات، مناسبات آیهای است و مناسبات آیهای از فراگیرترین بحثهای علم مناسبات است. معمولاً کسانی که برای اولین بار قرآن میخوانند و آشنایی کافی با سبک قرآن ندارند، سلسلهای از ابهام و اشکالها برای آنها به وجود میآید و از خود می پرسند چرا باید آیههای قرآن این چنین پراکنده و بدون ربط باشند؟ چرا خداوند پس از موضوع عقاید یکباره به سراغ تاریخ انبیاء میرود، از خلقت آدم به داستان بنی اسرائیل می رود، از معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد داستان حضرت موسی (علیه السلام) می شود و...؟بقاعی در تفسیر نظم الدرر می کوشد به این سؤالهای فرضی که در ذهن هر خوانندهای ممکن است ایجاد شود پاسخ گوید. به عنوان مثال وی در تفسیر آیه 133 سوره بقره در باره ارتباط آن با آیه قبلش می نویسد:
«وَ وَصىَ بهَِا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَبَنیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ؛ أَمْ کُنتُمْ شهَُدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِى قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَاهَکَ وَ إِلَاهَ ءَابَائکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَعِیلَ وَ إِسْحَقَ إِلَهًا وَحِدًا وَ نحَْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» «و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند: فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!» آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مىپرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.»(30)
آیه 133، با حرف عطف «أم»که از حروف عاطفه است شروع شده و معطوف علیه آن در آیه قبل مشاهده نمی شود. بقاعی این آیه را به آیه «وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین» «آنها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» این آرزوى آنهاست! بگو: اگر راست مىگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید»(31) یعنی 22 آیه قبل مرتبط دانسته، «أَمْ» را حرف عطفی میداند که معطوف علیه آن حذف شده و آن را نظیر آیه «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِما...» «آیا چنین کسى با ارزش است یا کسى که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام...»(32) ذکر می کند که در این آیه هم معطوف علیهی برای«أَم» وجود ندارد. بقاعی این آیه را در جواب حرف یهودیان که بهشت را مختص خود پنداشتند، میداند و تقدیر آیه را به این صورت بیان می کند: «أی أ کنتم غائبین عن علم ذلک أم حاضرین حین حکمتم بتخصیص أنفسکم بالجنة لیمنعکم ذلک عن مثل هذا الحکم»«آیا هنگامی که حکم کردید که بهشت به شما اختصاص دارد در موقع مرگ یعقوب حاضر بودید یا غائب تا حضور در آن صحنه شما را از چنین حکم هایی باز دارد.»(33)
8.3. تناسب هر سوره با سوره قبل از خود:
بقاعی همانگونه که از نام تفسیرش پیداست در انتهای هر سوره و قبل از شروع تفسیر سوره بعد به بیان ارتباط بین دو سوره میپردازد. به عنوان نمونه وی در وجه تناسب سوره جمعه و منافقون می نویسد: «پس از آنکه خدای سبحان در سوره ممتحنه از این که مردم دشمن خدا را به عنوان دوست برگزینند، نهی کرد و در سوره صف از یکی نبودن گفتار و عمل سرزنش کرد، و در آخر سوره جمعه مردم را در همه حالات از روگرداندن از پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر حذر داشت، (بهدلیل اینکه همه این کارها، کارهای منافقانه است)، در ابتدای این سوره کسانی که با منافقانه به پیامبر (صلی الله علیه وآله) رو میآورند، را زشت میشمرد، چرا که چنین شخصی شبیه یهود است که تورات را خواندند اما به آن عمل نکردند، لذا در این سوره از ابتدا تا انتها، منافقان را بهشدت سرزنش میکند تا به این وسیله از هرکاری که ظاهرش نفاق است، نهی کند و به همین دلیل سوره منافقون را با این عبارت آغاز میکند: «إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا...»(34)8.4. تناسب آغاز هر سوره با پایان همان سوره:
بقاعی نخستین کسی است که به این موضوع کتابی اختصاص داده، و افزون بر نگارش نظم الدرر، کتابی را درباره این موضوع به نام مراصد المطالع فی تناسب المقاصد و المطالع نوشته است. در نظم الدرر نیز که کتاب مورد بحث این مقاله است به این مبحث پرداخته است. وی در تفسیر سوره نحل و در بیان ارتباط آغاز و پایان این سوره مینویسد: مقصود از این سوره اقبال به سوی خداوند یگانه و کندن دل از غیر خداست، زیرا خداوند به تنهایی مالک و اداره کننده همه کارهاست و برتری دادن بعضی از مخلوقات بر بعضی دیگر فقط به دست خداست و این برتری دادن در اثر عمل به تقواست که درجه پایین آن توحید است که سوره نحل با آن آغاز میشود و درجه اعلای آن احسان است که این سوره با آن پایان می پذیرد.(35)8.5. تناسب شروع قرآن با ختم آن:
بقاعی معتقد است در کتاب خدا وقف تام وجود ندارد، بلکه سوره ناس که آخرین سوره قرآن است با سوره حمد که اولین سوره قرآن است ارتباط و پیوند دارد و این پیوند حتی از پیوند سوره ناس به سوره قبل از خود هم بیشتراست.(36)وی در تفسیر سوره ناس به بحث گستردهای میپردازد و سعی میکند این دو سوره را کاملاً متصل به یکدیگر و بلکه به منزله یک سوره واحد معرفی کند. وی ذیل سوره ناس می نویسد: «همان طور که پایان سوره ناس به شروع آن بازگشت، از جمله مناسبات با عظمت، مناسبت معنای سوره ناس با سوره فاتحه است، تا شروع قرآن با پایانش به بهترین وجه، هم خوانی داشته باشد. پس نگاه این سوره به سوره فاتحه و هم خوانی آن با سوره فاتحه از این جهت است که فاتحه مشتمل بر سه اسم از اسماء خداوند است: الله، رب و ملک، و فاتحه چون ام (ریشه و اساس) قرآن است، صفت رحمن و رحیم را نیز داراست، چون سوره حمد، مشتمل بر همه نعمتهای ظاهری و باطنی که صفت ربوبی آنها را در بر دارد می باشد، و سوره ناس نیز مشتمل بر سه اسم رب، ملک و اله است، و (اله) اصل کلمه جلاله (الله) است، پس هنگامی که در همه قرآن ثابت کرد که او إله حق است، و برای غیر خدا شریکی در إلوهیت نیست، همان گونه که برای خدا در اسم اعظم که قرآن با آن آغاز شد، شریکی نیست نه شریک حق و نه شریک باطل، قرآن با سوره ناس پایان یافت در حالی که به شریک نداشتن خدا با لفظی کوتاه اشاره شد، چون واضح بود و احتمال وجود اشتباه نبود، و پایان همان چیزی است که آغاز با آن بوده و چند اسمِ باقی مانده هم بر نظم خود باقی هستند، پس وقتی سوره ناس به اول سوره فاتحه چسبانده شود، تناسب مشخص میشود برای این که اعلام شود، مسمای اسم اعظم، همان إله حق و ملک اعظم است؛ چون برای او خلقت و ترتیب نیکو و رحمت عام و خاص است». وی همچنین اضافه میکند: «پس نسبت سوره ناس با سوره فاتحه نسبت معلول به علت است، پس گویا گفته شده، پناه ببر به این رب با عظمت که پادشاه و الهی غیر او نیست، چون همه حمدها برای اوست و حمد همان احاطه به هر چیز است، پس او قادر بر هر چیزی است، پس در معاد نیز بر هر چیزی غلبه دارد و او پناهگاه و فریادرس است و الهی جز او نیست.(37)
8.6. تناسب لفظ و محتوای آیات:
یکی دیگر از بخشهای علوم قرآن که عموماً در بحث اعجاز مطرح می شود، مسأله تلائم و هماهنگی حروف هر کلمه و یکنواختی کلمات هر جمله با پیام و محتوای قرآن است. اگر آیهای درباره مژدهدادن به انسانهای پرهیزگار و با ایمان باشد، الفاظش دارای لحنی ملایم و آرام و اگر درباره موعظه است، الفاظش به گونهای است که مخاطب را به تأمل و اندیشه وا میدارد، و اگر در مورد بیم دادن یا توصیف عذاب باشد، کلماتش از لحن درشت و محکم برخوردار است. مثلاً در سوره انسان که در آن ویژگیهای نیکوکاران و بندگان خدا مطرح شده و از نعمتهای ویژه الهی برای این افراد در بهشت سخن به میان آمده است، از کلمات و عباراتی استفاده شده که در نهایت ملایمت و زیبایی و دلنوازی است. در بخشی از این سوره خدا میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن کَأْسٍ کاَنَ مِزَاجُهَا کَافُورًا، عَیْنًا یَشْرَبُ بهَِا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونهََا تَفْجِیرًا» «به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مىنوشند که با عطر خوشى آمیخته است».(38) اما در سوره زلزله که در باره زلزله شدید زمین در آستانه قیامت گفته شده است الفاظ آیات به گونه ای است که در حین تلفظ لرزش و زلزله را در ذهن تداعی میکند: «ِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا، وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا» «و زمین بارهاى سنگینش را خارج سازد»(39)بقاعی که در علم تجوید قرآن نیز چیرهدست است و دو کتاب الضوابط و الاشارات و القول المفید را در این زمینه تألیف کردهاست در جای جای تفسیرش با اشاره به صفات حروف اعم از: إطباق، استعلاء، قلقلة، تفخیم، همس، جهر و... از مخرج حروف برای تفسیر آیه کمک گرفته، در این زمینه با یاری جستن از ذوق و سلیقه شخصی مطالب جدیدی را در معنای آیه ذکر میکند. برای نمونه بقاعی در تفسیر آیه «الم»(40) مینویسد: «مخارج سه گانه دستگاه تکلم به ترتیب درحروف سه گانه این آیه جمع شده است، یعنی حلق، زبان و دو لب؛ و این اشاره به شروع خلقت داشته و به سرانجام (که همان معاد بوده) و به حد وسط خلقت و معاد یعنی همان دنیا اشاره دارد؛ که اوامر و نواهی در آن صادر شده است. این آیه همچنین به این نکته اشاره دارد که قرآن از این حروف ترکیب یافته و از این سه مخرج که همه امتها با آن تکلم، و امورشان را با آن اصلاح میکنند، خارج نیست.»(41)
8.7. تناسب «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» با درونمایه سوره:
مفسّرانی که با دیده بصیرت به حقائق قرآن و ژرفای معارف آن مینگرند بر این باورند که گرچه لفظ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»، در ابتدای هر سوره تکرار شده، اما این عبارت شریف در هر جا به مقتضای معانی آن سوره، معنا و مفهوم ویژهای دارد و به همین دلیل «بسم الله الرحمن الرحیم»، در هر سوره بخشی از همان سوره است و باید در کتابت و قرائت سوره آورده شود. امام خمینی (رحمه الله) در تفسیر سوره توحید، می نویسد: «باید دانست که بسم الله، در هر سوره به حسب مسلک اهل معرفت متعلق به خود آن سوره است نه به «استعین»، یا امثال آن، زیرا که اسم الله تمام مشیت است به حسب مقام ظهوری، و به حسب هر اعتباری در اسم، معنای الله فرق می کند زیرا که مسمای آن اسماء است و به حسب هر سورهای از سور قرآن شریف که متعلق به بسم الله در لفظ و مظهر آن در معنا است، معنای بسم الله مختلف می شود».(42)بقاعی از مفسّرانی است که در تفسیرش به این نکته توجهی ویژه داشته و در هر سوره پس از تعیین غرض آن، «بسم الله الرحمن الرحیم» را متناسب با هدف آن سوره معنا میکند. برای مثال، بقاعی مقصود سوره ملک را تواضع برای خدا به دلیل ستایش خدا به پادشاهی بدون قید، تعیین میکند و در ادامه معنای «بسم الله الرحمن الرحیم» را در این سوره چنین بیان می کند: «بسم الله، الذی خضعت لکمال عظمته الملوک، الرحمن الذی عم بنعمه الایجاد و تبیان محل السلوک الرحیم الذی خص اولیاءه بتمام الهدایه و زوال الشک» «به نام خدایی که در مقابل کمال عظمتش همه پادشاهان فروتنی کردند، رحمانی که نعمت ایجاد و روشن کردن راه سلوک را شامل حال همه بندگان کرد، رحیمی که دوستانش را به نعمت هدایت کامل و از بین رفتن شک اختصاص داد.»(43)
8.8. تناسب آیههای یک سوره با یکدیگر یا وحدت موضوعی سورهها:
نظریه وحدت موضوعی سورههای قرآن، روشی جدید در تفسیر نگاری معاصر است که آنرا از تفاسیر کهن قرآن، متمایز میسازد. در این روند، تلاش مفسر تنها تفسیر تکتک آیات به تنهایی و بدون توجه به دیگر آیات نیست، بلکه نویسنده میکوشد نشان دهد میان آیهها و سورههای قرآن یکپارچگی و انسجام محتوایی و ساختاری وجود دارد. با این که رگههایی از اینگونه تلاشها در آثار برخی مفسّران پیشین نیز بوده، اما تمایز اساسی میان تفسیرهای قدیم و جدید در این دیدگاه به روشنی دیده میشود.9. سطوح مختلف وحدت موضوعی از دیدگاه بقاعی:
9.1. دسته بندی موضوعی آیات در یک سوره:
بقاعی برای تفسیر آیات یک سوره ابتدا آنها را دسته بندی میکند یعنی در نگارش تفسیر، ابتدا یک یا چند آیه را که به نظر او، دارای موضوع واحد هستند آورده و سپس به تفسر آنها میپردازد. به عنوان نمونه در تفسیر سوره غاشیه، آیات 1تا7، 8تا16 و17تا26 و در تفسیر سوره جمعه، آیات 1تا3، 5تا6، 7تا9، 10تا11، را به صورت دستههای جداگانه ذکر و تفسیر میکند.9.2. وحدت موضوعی همه آیات یک سوره:
بقاعی در تفسیر نظم الدّرر، در ابتدای هر سوره سعی دارد هدف کلی آن سوره را مشخص کند و با آوردن عبارت«مقصودها» جهت گیری های کلی هر سوره را بیان می کند. به عنوان نمونه وی در مورد هدف سوره مائده می نویسد: «هدف سوره مائده وفاداری به آنچه قرآن به آن هدایت میکند و پیمان عقل بر آن دلالت دارد، که همان توحید خالق و مهربانی با بندگان خدا است میباشد؛ تا به این وسیله، بنده شکر نعمتهای خدا را انجام و از عذاب او دور شود.(44)9.3. دسته بندی موضوعی سوره ها:
بقاعی علاوه بر توجه به وحدت موضوعی در تکتک سورهها، به دستهبندی سورههای قرآن نیز توجه داشته است. او بر این باور است که نه تنها درمیان سورههای نزدیک پیوند موضوعی برقرار است، بلکه میان بعضی از سورههایی که در کنار یکدیگر نیستند نیز نوعی هماهنگی و همسویی خاص وجود دارد. وی در این زمینه حدیث نبوی را که شیعه و سنی نقل کردهاند مبنای کار خود قرار داده است. این حدیث در کتاب اصول کافی و مسند احمد بن حنبل نقل شده است: «قال رسول الله (صلی الله علیه وآله): أعطیت السور الطوال مکان التوره و اعطیت المئین مکان الانجیل، و أعطیت المثانی مکان الزبور، و فضلت بالمفصل ثمان و ستون سوره و هو مهیمن علی سائر الکتب».(45) «به من، هفت سوره طولانی به جای تورات، سورههای صد آیهای به جای إنجیل، سورههای دو گانه (کمتراز صد آیه) به جای زبور، و با سوره های مفصل (سورههای کوتاه) که68 سورهاند بر پیامبران دیگر برتری یافتهام و این سورهها حافظ و مسلط بر دیگر کتابهای آسمانی است.»بقاعی علاوه بر تقسیم بندی سورههای قرآن در قالب چهار گروه نامبرده، دسته بندیهای مختلف دیگری نیز برای سوره ها بیان میکند. وی سه سوره آخر قرآن یعنی توحید، فلق و ناس را هم شکل و مناسب و دارای هدف یکسان با سه سوره اول قرآن یعنی فاتحه، بقره و آل عمران دانسته و می گوید: این سه سوره آخر با سه سوره اول در هدف و زیادی فضائل و فوائد شبیه یکدیگرند، سوره اخلاص با سوره آل عمران، سوره فلق با سوره بقره، و سوره ناس با سوره فاتحه هم شکل هستند.(46)
وی دلیل مناسبت و هم شکل بودن سوره بقره و فلق را به این صورت ذکر می کند که: در سوره بقره داستان دو فرشته هاروت و ماروت و رویارویی آنها با جادوگران و سخن موسی در پناه بردن به خدا از این که از جاهلان باشد(در داستان گاو بنی اسرائیل) و هشدار خدا در مورد قصد کافران برای گمراه کردن مسلمانان، آمده است و همه این مطالب با مضمون سوره فلق یعنی پناه بردن به خدا از شر همه مخلوقات مناسبت دارد.(47)
9.4. محوریت سوره بقره:
بقاعی افزون بر اعتقاد به همه لایههای مذکور برای وحدت موضوعی، به محوریت سوره بقره برای دیگر سورههای قرآن، نیز معتقد است. وی با اشاره به حدیثی که سوره بقره را سنامالقرآن معرفی میکند، سوره بقره را به منزله کوهان شتر و سورهای که در قله معارف قرآن است، دانسته و نقش محوری این سوره را برای بقیه سورههای قرآن دارد بیان میکند.(48)10. روش بقاعی در کشف موضوع سوره:
همه قرآن پژوهانی که در این وادی گام نهادهاند، راهیابی به موضوع سورهها را نتیجه جستجو و ژرفنگری فراوان و عنایات خاص الهی و بهرههای معنوی دانستهاند. میدانی در این باره میگوید: من با جستجوی گسترده و توفیق الهی به این نکته پیبردم که در هر سوره قرآن آیات و عبارات حول یک موضوع واحد دست در گردن یکدیگر انداختهاند و هم آغوشند، همان گونه که محققان معاصر دیگری نیز به این حقیقت دست یافتهاند و از برکت فضل الهی و دقت نظر درکتاب خدا بهره مند بوده اند.(49) بقیه مفسّران نیز از جمله بقاعی به فیوضات خاص ربّانی در این زمینه اشاره کردهاند.(50)10.1. استفاده از سیاق سوره:
رایجترین و اطمینانبخشترین روش برای کشف غرض یک سوره، بررسی سیاق سوره و استناد به معنای ظاهری آیههای آن است. در این روش، سیاق مجموع جملات و روند کلی سوره مد نظر است.(51) بقاعی در بسیاری از موارد از این روش برای کشف مقصود سوره استفاده میکند که در بخش گذشته نمونههایی از این روش ذکر شد.10.2. استفاده از اسم سوره:
یکی از نشانههایی که مفسّران را به کشف موضوع سوره هدایت میکند، توجه به اسمی است که سوره با آن نام گذاری شده است. این مفسّران معتقدند، نام سوره یکی از مهمترین واژههای کلیدی سوره است که با آن میتوان قفل اغراض سوره را گشود و با هدف آن ارتباط بر قرار کرد. برای نمونه بقاعی در شروع تفسیر سوره فرقان مینویسد: «مقصود سوره فرقان ترساندن همه مکلفان از قدرت فراگیر خدا که همراه علم کامل است، میباشد که به وسیله این قرآن آشکارا بیان شدهاست؛ همان علم و قدرتی که برپایه آن در حقیقت غیر از خدا به وجود آورندهای نیست، پس او حق است و غیر او باطل هستند و نام گذاری این سوره به فرقان، به روشنی این نکته را بیان میکند، چون کتاب نازل نشده مگر برای جداکردن آن چه با هم اشتباه شده و تمییز حق از باطل، تا هرکس میخواهد هلاک شود با دلیل هلاک شود، و هر کس می خواهد زنده شود از روی دلیل و آگاهی زنده شود و هیچکس در برابر خدا دلیلی نداشته باشد».(52)10.3. استفاده از حروف مقطعه:
بقاعی به گونهای ویژه و با سبکی بدیع، از حروف مقطعه برای کشف مقصد سوره استفاده میکند. وی در ابتدای سوره طه با در نظر گرفتن مخرج حروف کلمه «طه» در دستگاه تکلم تلاش میکند آنرا به هدف سوره مرتبط بداند. وی مینویسد: «هدف سوره، آگاهیدادن به دعوتشدگان برای داشتن زمان و شکیبایی خداوند درباره آنها و رفق و سازگاری با آنان است، تا این که (امت اسلام) از نظر تعداد بیشترین امتها شوند و این مایه شرافت پیامبر آنها باشد و اسم سوره با طریقی رمز گونه بر این هدف دلالت دارد تا اهل بصیرت و زیرکی آنرا دریابند و این اشاره با حروف مقطعه در اول سوره، صورت گرفته است. به این صورت که خداوند سوره را با حرف (ط) شروع کرد و این اشاره به مخرج حرف (ط) دارد که محل برخورد سر زبان و ریشه دندان های ثنایای بالا است، و این به قدرت امر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و انتشار (دین) او و برتری و زیادی یاران ایشان اشاره دارد، چون مخرج حرف (ط) از جهت حرکت شدیدتر و از جهت انتشار (در زبان) گستردهترین حرف است، و با دارا بودن صفات جهر، اطباق، استعلاء و قلقله، بر انقلاب آشکار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و این که امر پیامبر برتر خواهد شد و ذکرش انتشار خواهد یافت، دلالت دارد تا این که بر همه وجود منطبق شود و همه امتها را کوچک کند (همه امت ها در برابر عظمت او کوچک شوند) و با حرف (ه) که بعد از (ط) قرار گرفته و این حرف دارای صفت همس، سستی، انفتاح، استفال و خفاء بوده و دارای ضعف و خفای زیادی است، اشاره به این دارد که ضعف پیامبر (صلی الله علیه و آله) هر چند زیاد باشد بر قدرت به ظاهر زیاد آنها (مشرکین و دشمنان) غلبه خواهد کرد.(53)10.4. استفاده از داستانهای سوره:
بقاعی براین باور است، داستانهای هر سوره با هدف سوره همسو هستند و هرگاه داستانی که در سورههای پیشین آمده، در سورهای تکرار شود، این تکرار بهمنظور اثبات مطالب آن سوره است و این قصه در سوره جدید، دارای معنایی غیر از معنای قبلیش در سورههای دیگر است و در سوره جدید، قصه با الفاظی جدید تکرار می شود تا مستندی بر مطالب همین سوره باشد، هر چند اصل واقعه یکسان است.(54) وی همچنین عقیده دارد، توجه به این نکته سرّ کوتاهی و بلندی و اختلاف الفاظ یک داستان در سوره های گوناگون را نمایان می سازد.(55) وی در ابتدای سوره یوسف می نویسد: «هدف این سوره بنابر آن چه در سورههای قبلی نیز گذشت توصیف قرآن به عنوان کتابی است که همه موجبات هدایت را روشن می کند، و آنچه در این سوره میآید، درباره این است که نازل کننده قرآن علم کامل شامل علم غیب و شهادت را داراست و قدرتش درگفتار و عمل عام و فراگیر است و همان گونه که میبینی، قصه یوسف بهترین دلیل بر این مقصود است و به همین دلیل این سوره به سوره یوسف نام گذاری شده است.»(56)11. نتیجه گیری و نقد روش بقاعی:
علم مناسبات قرآن همواره در طول تاریخ مدافعان و موافقانی داشته است. هرچند علم مناسبات از علومی نیست که همه علما با دید مثبت به آن بنگرند و این علم موافقان و مخالفانی دارد که در رد یا اثبات این علم دلایل مختلفی برشمردهاند، و با توجه به اینکه علم مناسبت، رابطه مستقیم با توقیفی بودن یا توقیفی نبودن آیات و سور دارد، اما به نظر میرسد تقریباً کسی نمیتواند منکر وجود پیوستگی میان تعدادی از آیات و سورهها باشد و لازمه نپذیرفتن پیوستگی، پذیرش بینظمی و ناهمخوانی میان آیات و مطالب مطرح شده در قرآن است. اگر از مخالفان سر سخت این علم که در رأس آنها مستشرقانی همچون ریچارد بل(57) ، آرتور آربری(58) و فریتیوف شوان(59) هستند(60) بگذریم، مشاهده میکنیم موافقان علم مناسبات نیز به یک سبک سخن نگفتهاند و از نظر اعتقاد به دامنه این علم دارای دیدگاههای بودهاند. بعضی از آنها همچون شیخ عزالدینبن عبدالسلام (م660 ق) در کتاب مجاز القرآن قائل به نوعی تفصیل در این زمینهاند. وی علم مناسبات را علم نیکویی میداند اما به نظر او تنها در جایی که آیهها از نظر موضوع، متحد و صدر و ذیل آنها یکی باشد برقراری این گونه ارتباطها صحیح است و گرنه در جایی که آیهها به اسباب مختلفی نازل شده باشند و از نظر موضوع واحد نباشند نمیتوان بین آنها پیوستگی برقرار کرد و هر کس این کار را انجام دهد در حقیقت عمل متکلفانهای انجام داده است.(61)اما بقاعی از کسانی است که بدون این که تفصیلی قائل شود، به بخشهای مختلف این علم اعتقاد کامل دارد و دامنه عقیده او به این علم از گستردگی خاصی بر خوردار است. وی با اعتقاد کامل به توقیفی بودن آیات و چینش حکیمانه سور به وجود ارتباط بسیار بزرگ و فراگیری بین همه اجزاء قرآن معتقد است. بقاعی از مدافعان سر سخت وحدت موضوعی سورهها به عنوان یکی از شاخههای علم تناسب نیز به شمار میآید که در ابتدای تفسیر هر سوره عنوان یا عناوینی را به عنوان محور اصلی مطالب سوره یا همان هدف و موضوع سوره بیان می کند و در تفسیر آیات غیر از بیان ارتباط هر آیه به آیه یا آیههای قبل، در بعضی از موارد به بیان ارتباط آیه مورد بحث با محور و موضوع سوره نیز اشاره می نماید.
دیدگاه بقاعی در پیوستگی آیهها و سورههای قرآن، نتایج و پیامدهای مهمّی را در حیطه قرآنپژوهی دارد؛ که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) پی بردن به فلسفه چینش آیات در سور
ب) پی بردن به حکمت تعداد آیات در سور
ج) پاسخ به نقد مستشرقان و شبههسازان پراکندهبودن قرآن
د) تقویت نگرش کل گرایانه در تفسیر و رسیدن به فهم های جدیدی از قرآن.
هرچند فواید نگرش بقاعی در علم مناسبات مهم و پرفایده به نظر میرسند اما در ارتباط با روش بقاعی، چند تأمل جدّی وجود دارد:
اولاً: در بسیاری از موارد مطالبی که نویسنده به عنوان ارتباط بین آیه با آیات قبل آورده است در واقع گزارشی از نحوه چینش آیات است نه بیان وجه ارتباط دو آیه. بقاعی ربط برخی آیات با آیه قبل را چنین بیان می کند: پس از آن که خداوند در مورد فلان موضوع چنان گفت، حال به فلان موضوع می پردازد و در مورد آن چنین می گوید. به راستی این سؤال مطرح می شود که این سخن، بیان وجه تناسب دو آیه بوده یا بیان چگونگی چینش آیات است؟ مواردی از تناسب که به آنها اشاره شد تناسباتی بود که معقول و منطقی به نظر میرسد اما در مواردی بقاعی گزارش نحوه چینش آیات را به عنوان وجه تناسب بیان میکند. برای نمونه در سوره غاشیه در آیات 1تا7، خداوند وصف روز قیامت و انسانهای گناهکار را که در رنج و عذابند بیان میکند و از آیه 8تا16 به وصف متّقین که غرق در نعمتهای بهشتی هستند میپردازد. بقاعی در بیان وجه ارتباط این دو دسته آیات میگوید: پس از آن که خدا در آیات قبل به توصیف حالات دشمنانش پرداخت در این آیات به توصیف حالات اولیائش می پردازد.(62) به نظر می رسد ذکر چنین ارتباط هایی با تکلف همراه است.
ثانیاًً: مقولاتی همچون سیاق، که اتفاقاً از عناصر مهم و مورد ارجاع نویسنده است، از شفافیت لازم برخوردار نیست. این نکته، به ویژه در سورههای طولانیتر که با موضوعات پراکندهتر مواجهند، بیشتر خود را مینمایاند. به عبارت دیگر حتی میتوانیم در مورد نوشتههای طولانی و حتی اشعاری که در مناسبت های مختلف گفته شده بهراحتی چنین مناسبتهایی را ایجاد کنیم و این گونه عناوین کلی را به عنوان موضوعات محوری آن کتاب بیان کنیم و مثلا بگوییم دیوان حافظ در مورد عشق عارفانه است. اما سؤال اینجاست که چقدر می توان به چنین نظر کلی ایی اعتماد کرد؟ مثلا در سوره بزرگی همچون آل عمران با دویست آیه و موضوعات مختلف و پراکنده بسیار زیاد چگونه می توان به راحتی محور و هدف سوره را توحید وهمه آیات را حول محور توحید دانست؟
ثالثاً: تنوع آراء در این مسئله نشانگر آن است که نظریه وحدت موضوعی سورههای قرآن، هنوز نتوانسته است با معیارهای منطقی و مورد اتفاق، به کشف موضوع سور بپردازد و در بین طرفداران نظریه وحدت، دیدگاههای متفاوت و گاه متعارض در ارائه موضوع یک سوره به چشم میخورد. به عنوان نمونه، در تعریف و تبیین موضوع و غرض سوره ملک، عناوین ذیل مطرح شده است: ربوبیت عامه الهی.(62) مالکیت و حاکمیت مطلق الهی(63)، مبانی توحیدی اعم از ربوبیت و مالکیت(64)، پرورش حالت خشیت از خدا و خضوع در برابر او(65)، بقاعی در بیان موضوع این سوره می نویسد: مقصود این سوره، خضوع برای خداوند است زیرا خداوند به صفت پادشاهی متصف است و این صفت دلالت بر قدرت کامل دارد.(66)
گرچه همانگونه که برخی از مدافعان نظریه ابراز داشتهاند، عدم سابقه و جدید بودن نظریه در شکلگیری این اختلافها نقش اساسی داشته است. اما در مجموع، نبودن روشی یکسان در این بحث فاصله جدّی نظریه با کاربرد را نشان میدهد. نظریات با مدلهای عملیاتی، کاربردی میشوند، و تا چنین مدلهای کاربردی و مشخصی تعیین نشود، این نظریه در سطح توصیههایی کلان متوقف میماند. موارد نامبرده و ابهامات مطرح شده نشان میدهد که هنوز پیوستگی آیهها و سورههای قرآن، با مدلسازی کاربردی فاصلهای اساسی دارد. البته ذکر این مطالب، با هدف خدشه وارد کردن و یا کاستن از اهمیت نظریه پیوستگی آیات و سور قرآن کریم نیست، بلکه بدان معناست که این نظریه مهم و اثرگذار، نیازمند است تا مورد گفتوگو های دقیقتر قرار گیرد و توجه قرآنپژوهان را به خود متوجه سازد و شاید بتوان در آینده و با استفاده از ابزارهای پیشرفته ساخت بشر همچون رایانه و هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) به افقهای جدیدی در زمینه علم مناسبات و به ویژه وحدت موضوعی سورهها دست یافت.
در هر حال بقاعی کار بزرگی را انجام داده و بنا بر اظهار خودش در نگارش این تفسیر رنج زیادی کشیده و در مواردی به تناسباتی اشاره میکند که نشان از تأمل و تدبّر او در آیات و انس او با کلام الله دارد، اما با توجه به حجم سنگین کار او در این زمینه و هدف او برای برقراری تناسب بین همه آیات و سور به نظر می رسد در مواردی دچار تکلف شده است. به هر صورت تفسیر نَظمُ الدُّرَرِ فی تَناسُبِ الآیاتِ وَ السُّوَر، از آثار ارزشمند از حیث توجه به پیوستگی در بین کتابهایی که به موضوع تناسب پرداختهاند شمرده میشود، و می تواند برای پژوهشگران وعلاقهمندان به تفسیر قرآن مورد استفاده قرار گیرد.
پینوشتها:
1- مهدی مطیع، «بقاعی»، تهران، دائرة المعارف بزرگ اسلام، ص382
2- مسعود انصاری، «بقاعی»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ص379
3- بدرالدین محمد بن عبد الله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1 ،ص36
4- جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج3، ص369
5- برهان الدین أبی الحسن إبراهیم بن عمر بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج1، ص 2
6- بدرالدین محمد بن عبد الله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص131
7- عباس همامی، چهره زیبای قرآن، پژوهشی پیرامون تناسب آیات، ص10؛ ایازی، سید محمد علی، چهری پیوسته قرآن، ص33
8- خلیل بن احمد فراهیدى، کتاب العین، ج7، ص272
9- ابو الحسین أحمد بن فارس ابن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص775
0- محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 756
1 - مصطفی مسلم، مباحث فی التفسر الموضوعی، ص85
2- سید محمد علی ایازی، چهری پیوسته قرآن، ص 15
3- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج1، ص6
4- همان، ص2
5- همان، ص5
6- آل عمران/ 121
7- نساء/ 127
8- نساء/ 176
9- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج1، ص14
20- همان، ص6
21- همان، ص9
22- همان
23- همان، ص10
24- همان
25- همان، ص14
26- بقره/ 189
27- بقره / 177
28- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ص 144
29- بقره/ 132تا133
30- بقره/ 111
31- مزمل/ 9
32- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور،251
33- همان، ج7، ص605
34- همان، ج4، ص327
35- همان، ج1، ص15
36- همان، ج8، ص618
37- انسان/ 5 و 6
38- زلزال/ 1 و2
39- بقره/ 1
40- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج1، ص31
41- سید روح الله موسوی خمینی، چ14، شرح چهل حدیث، ص649
42- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج8، ص62
43- همان، ج2، ص385
44- محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص602
45- همان، ج8، ص619
46- همان
47- همان، 563
48- عبدالرحمن حسن میدانی، قواعد التدبر الأمثل للکتاب الله عزوجل، ص27
49- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج1، ص15
50- محمد خامهگر، ساختار هندسی سوره های قرآن؛ پیش درآمدی بر روش های ترجمه نوین و تفسیر قرآن کریم، ص 115
51- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج5، ص291
52- همان، ج5، ص4
53- همان، ج1، ص14
54- همان
55- همان، ج3، ص4
56- Richard Bell (۱۸۷۶ -۱۹۵۲)
57- Arthur John Arberry (۱۹۰۵- ۱۹۶۹)
58- Frithjof Schuon (۱۹۰۷ -۱۹۹۸)
59- مسعود انصاری، «بقاعی»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی
60- زرکشی، البرهان فی علوم القرآن ، ج1، ص132
61- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج8،ص407
62- سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص384
63- سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فى ظلال القرآن، ج16، ص363
64- سید محمد حسین فضل الله، تفسیر من وحى القرآن، ج7، ص23
65- سید محمد تقى مدرسى، من هدى القرآن، ج16، ص128
66- بقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ج8، ص62
1- قرآن کریم
2- ابن زکریا، ابو الحسین، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة،ج1، تحقیق عبد السلام محمد، 1399ق
3- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چ3، بیروت، دار صدر، 1414
4- انصاری، مسعود، «بقاعی»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، انتشارات دوستان، 1382
5- ایازی، سید محمد علی، چهری پیوسته قرآن، تهران، نشر هستی نما، 1333ش
6- بقاعی، برهان الدین أبی الحسن إبراهیم بن عمر، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، تحقیق: عبدالرزاق غالب المهدی، بیروت، دار الکتب العلمیه،1415
7- خامهگر، محمد، ساختار هندسی سوره های قرآن، پیش در آمدی بر روش های ترجمه نوین و تفسیر قرآن کریم، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1380
8- زرکشی، بدر الدین محمد بن عبد الله، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1410
9- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارمکتبة الهلال،1414ق
10- شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم ، فى ظلال القرآن، قاهره ، دار الشروق، 1412ق
11- طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1393ق
12- فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، انتشارات هجرت ق، 1410
13- فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحى القرآن، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، 1419 ق
14- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تصحیح علی أکبر غفاری، چ1 ، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا
15- مدرسى، سید محمد تقى، من هدى القرآن،چ1، تهران، دار محبى الحسین 1419 ق
16- مسلم، مصطفی، مباحث فی التفسر الموضوعی، چ1، دمشق دار القلم، 1410ق
17- مطیع، مهدی، «بقاعی»، تهران، دائره المعارف بزرگ اسلام، 1383
18- موسوی خمینی، سید روح الله، چ14، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه چاپ ونشر عروج 1376
19- میدانی، عبدالرحمن حسن، قواعد التدبر الأمثل للکتاب الله عزوجل، دمشق، دارالقلم، 1399ق
20- همامی، عباس، چهره زیبای قرآن، پژوهشی پیرامون تناسب آیات، تهران، انتشارات بصائر،1375
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}